وبلاگ :
زندگي
يادداشت :
خانواده! خانواده! خانواده!
نظرات :
4
خصوصي ،
16
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
گداي فاطمه
سلام
مودت ميوه محبت است.مودت همان موادي است كه دوستان اهل بيت با آن ساخته شده اند.
پاسخ
سلام-« منطق شيعه »////يونس ابن يعقوب – يکي از اصحاب حضرت صادق (عليه السلام) - نقل ميکند که:نزد امام صادق (عليه السلام) بودم که مردي از اهل شام پيش حضرت آمد و گفت: من علم کلام و فقه و فرائض(1) ميدانم و براي مباحثه با اصحاب شما آمدهام.امام به من گفتند: بيرون برو و هر کس از متکلمين را ديدي بياور.... حمران ابن اعين، احول، هشام ابن سالم و قيس ابن ماصر، که همه متکلم و از اصحاب امام بودند، در خيمه حاضر شدند. پس از مدتي هشام بن حکم نيز وارد شد. هشام در آغاز جواني بود و همه اصحاب از او بزرگتر بودند. امام صادق (عليه السلام) او را به نزد خويش دعوت کردند و برايش جا باز نمودند و فرمودند: هشام با دل و زبان و دستش ياور ماست.سپس امام صادق (عليه السلام) يکي پس از ديگري رو به اصحاب کردند و از آنها خواستند تا با مرد شامي وارد بحث شوند. هر کدام از اصحاب در فن تخصصي خودشان با او بحث کردند تا نوبت به هشام بن حکم رسيد.پس امام به مرد شامي فرمودند: با اين جوان صحبت کن.مرد شامي گفت: حاضرم. سپس به هشام گفت: اي جوان، درباره امامت اين مرد با من صحبت کن.هشام از مرد شامي پرسيد: اي مرد، آيا پروردگارت نسبت به مخلوقاتش خيرانديشتر است يا مخلوقات نسبت به خودشان؟مرد شامي: طبيعتاً پروردگارم نسبت به مخلوقاتش خيرانديشتر است.هشام: خداوند در مقام خير انديشي براي مردم چه کرده است؟مرد شامي: براي آنها حجت و راهنمايي قرار داده تا دچار اختلاف و تفرقه نشوند. اين راهنماي الهي است که بين آنان انس و الفت برقرار ميکند و کجرويهاي آنان را اصلاح مينمايد و آنان را از قانون پروردگارشان آگاه ميسازد.هشام: اين حجت و راهنما کيست؟مرد شامي: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است.هشام: بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چه کسي است؟مرد شامي: قرآن و سنت.هشام: آيا امروز قرآن و سنت براي رفع اختلاف ما سودمند است؟مرد شامي: آري.هشام: پس چرا من و تو با هم اختلاف داريم و براي همين اختلافي که با هم داريم از شام به اينجا آمدهاي؟مرد شامي خاموش ماند. امام صادق (عليه السلام) به او گفتند: چرا سخن نميگويي؟مرد شامي گفت: اگر در جواب بگويم که با هم اختلاف نداريم، دروغ گفتهام و اگر بگويم قرآن و سنت اختلاف ما را بر طرف ميکنند، باطل گفتهام؛ زيرا عبارات کتاب و سنت ميتوانند به صورتهاي مختلف معنا شوند. (لذا هر کدام از ما ميتواند آن را به نفع خويش توجيه کند) و اگر بگويم که ما با هم اختلاف داريم و هر يک از ما ادعا ميکند که خودش بر حق است، در اين صورت قرآن و سنت به ما سودي ندهند. ولي من هم ميتوانم همين سوالات را از هشام بکنم.حضرت فرمودند: از او بپرس تا بفهمي که سرشار (از دانش) است.مرد شامي: اي مرد، چه کسي به مخلوقات خيرانديشتر است؟ پروردگارشان يا خودشان؟هشام: پروردگارشان نسبت به آنان از خود آنها خيرانديشتر است.مرد شامي: آيا خداوند کسي را قرار داده است که آنها را با هم متحد کند و کجرويهاي آنان را اصلاح نمايد و آنها را آگاه کند که کداميک بر حق و کداميک باطل هستند؟هشام: در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) يا امروز؟مرد شامي: در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) که اين حجت و راهنما خود آن حضرت بود؛ امروز کيست؟هشام به امام صادق (عليه السلام) اشاره کرد و گفت: همين شخصي است که در اين جا نشسته و ديگران از اطراف جهان به سوي او بار سفر ميبندند و او ما را با دانشي که از پدران و اجدادش ميراث دارد، از خبرهاي آسمان و زمين آگاه ميکند.مرد شامي: من چگونه ميتوانم اين مطلب را بفهمم؟هشام: هر چه ميخواهي از او بپرس.مرد شامي: عذري برايم باقي نگذاشتي. بر من است که بپرسم.امام صادق (عليه السلام) فرمودند: آيا ميخواهي گزارش سفرت را به خودت بدهم؟ و سپس شرح سفر او را گفتند.شامي با خوشحالي گفت: درست فرمودي. گواهي ميدهم جز خدا هيچکس شايسته عبادت نيست و محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) رسول خداست و تو جانشين اوصياء هستي.« برگرفته از کتاب اصول کافي، تاليف شيخ کليني، جلد اول، کتاب الحجة، حديث چهارم (با اندکي تصرف) » پاورقي:1- در مورد مسأله ارث، قسمتي از احکام در قرآن و قسمتي ديگر در روايات آمده است. به آن بخش که در قرآن آمده است فرائض ميگويند. مبحث ارث از مباحث بسيار مشکل در فقه اسلام است.