ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز حسینى ـ علیهالسّلام ـ و فلان روز یزیدى هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدى هستیم یا حسینى.
سرانجام ممکن است روزى به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگى به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!
«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعایِبُهُ عَنْ عُیُوبِ النّاسِ.»(1) برترین مردم کسى است که پرداختن به عیوب خود، او را از توجّه به عیوب مردم باز دارد. به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمىتوانیم دیگران را اصلاح کنیم.
1. مستدرک الوسائل، ج 11، ص 315؛ غررالحکم، ص 234.
درد را مى دانیم، به فکر علاج خود نیستیم!
دوا را هم تشخیص مى دهیم، چنان که قرآن شریف مى فرماید:
«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَلـهَا»(1)
پس خداوند، گناه و تقوا را به انسان الهام نمود.
ولى به فکر علاج خود نیستیم!
1. سوره ى شمس، آیه ى 8.
آیا... با یزیدیان بیعت مىکنیم؟!
ما که هزار سال است عزادارى حضرت سیّدالشهدا ـ علیهالسّلام ـ را مىکنیم، اگر کسى بیاید و از مصادیق «وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ»(1)؛ (کسانى که از غیر راه مؤمنان پیروى مىکنند...) باشد و مثلاً یزیدى باشد، و با عزادارى سیّدالشهدا ـ علیه السّلام ـ مخالفت نماید، و هیچ گونه ترس و تقیّهاى هم در میان نباشد، آیا با او بیعت مىکنیم، یا خیر؟!
1. سورهى نساء، آیهى 115.
بلاها در اثر اعمال خود ماست!
وقتى بلایى ـ مانند وبا ـ در نجف پیدا مىشد، حتّى در بازارها هم گاهى مجالس روضهخوانى و توسل برقرار مىشد، ولى ما مثل آدمهاى مأیوس و ناامید، گویا نمىخواهیم از این درِ رحمت داخل شویم و براى رفع بلا و گرفتارىها به حضرات معصومین ـ علیهمالسّلام ـ متوسّل شویم!
آیا امروز براى رفع بلاها غیر از تضرّعات و دعاى صادق همراه با توبه و توسل، راه دیگرى داریم؟! مسلمانها و برادران و خواهران ما در زیر آتش دشمن در چه حالى هستند، و ما در چه حال؟! آیا روا است که چنین بىتفاوت و غیر مضطرب باشیم؟! عربى از اهل آبادان وقتى بلایا و تعدیات ناموسى و بمباران و... را نقل مىکرد بىاختیار به گریه در آمد!
آیا فرد مسلمان مىتواند ابتلائات ناموسى را متحمّل شود؟! قتل و کشته شدن از این گونه بلایا اَهْوَن(1) است، لذا بعضى وقتى خواهر یا دختر یا زنشان در معرض هتک حرمت قرار مىگیرد، حالشان چنان دگرگون مىشود تا جایى که آن خواهر یا دختر یا زن خود را همراه با جانى مىکشند و به قتل مىرسانند! مادرى مىگفت: شوهرم و برادرم را گرفتند و بردند، صبر کردم؛ ولى وقتى دخترم را بردند، صبر و قرار ندارم. خدا مىداند وقتى دختر انسان را مثل اسیر و کنیز ببرند، حال او چگونه مىشود!
این بلاها در اثر اعمال خود ما است. مگر مثل این جریانات در مجلس یزید اتّفاق نیفتاد که گفت: «هَبْ لِى هذِهِ الْجارِیَة!» این کنیز را به من ببخش!
و حضرت زینب ـ علیهاالسّلام ـ فرمود:
«ما جَعَلَ اللّهُ لَکَ ذلِکَ، إِلاّ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مِلَّتِنا وَ تَدِینَ بِغَیْرِها.»
خداوند این را بر تو حلال نکرده است، مگر این که از دین ما خارج شوى و دین دیگرى را انتخاب کنى.
و یزید پاسخ داد:
«إِنَّما خَرَجَ مِنَ الدِّینِ أَبُوکِ وَ أَخُوکِ.»(2)
این پدر و برادر تو است که از دین خارج شدند.
یعنى هر کس با ما مخالفت کند، از دین خارج است.
با این حال، متنبه نمىشویم که ما در اثر اعمال خود به این بلاها و گرفتارىها مبتلا شدهایم و کار همیشگى ما همین است، تا توانستیم هر چه خواستیم انجام دادیم، و اگر نکردیم، نتوانستیم. امیرالمؤمنینِ حقیقى و الهى را کنار گذاشتیم و نااهلان را بر خود امیر قرار دادیم. در روایتى خیلى عجیب که راوى آن هم ابوبکر است آمده است که رسول اکرم ـ صلّىاللّهعلیهوآلهوسلّم ـ درباره ى على ـ علیه السّلام ـ فرمود: «مَنْزَلَةِ عَلِىٍّ مِنِّى مَنْزِلَتِى مِنْ رَبِّى.»(1) مقام و منزلت على ـ علیهالسّلام ـ نسبت به من، مانند مقام و منزلت من نسبت به پروردگار است.
آیه الله بهجت حفظه الله http://www.mtb.ir/