سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام

داخل ظرفشویی مون آب با کندی می رفت

وقتی بازش کردیم

دیدیم یک عالمه آشغال در طول یکسال حمع شده بود و نمیذاشت آب بره

فکر کردم روزی یک دونه آشغال کوچولو شده این همه

حالا اگه من روزی یک دونه گناه

فقط روزی یک گناه کرده باشم

بدون توبه دلم الان چه حالی داره

پس بگو چرا اشکم خشک شده و ...

پس بگو چرا دلم سوز نداره...

خدایا به دادم برس خدایا منو ببخش کمکم کن جبران کنم و دیگه گناه نکنم خدایا

هیزم ها و مقدار گناهان

محدّثین و موّرخین به نقل از امام جعفر صادق علیه السلام حکایت کرده اند:
روزى حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله به همراه عدّه اى از اصحاب خود به بیابان کویرى بدون گیاه و درخت رهسپار شدند.
هنگامى که به آن جا رسیدند، رسول خدا به همراهان خود دستور داد هر کدام مقدارى هیزم بیاورید.
اصحاب گفتند: یا رسول اللّه ! در این بیابان کویر که چوب و هیزم پیدا نمى شود.
حضرت فرمود: هر یک از شما به هر مقدار که مى تواند باید هیزم بیاورد.
امام صادق علیه السلام افزود: اصحاب حضرت رسول همه پراکنده شدند، بعد از گذشت ساعتى ، هر یک مقدارى هیزم پیدا کرده ، آوردند و در حضور حضرت ختمى مرتبت روى هم ریختند؛ و در نتیجه مقدار بسیار زیادى هیزم روى هم انباشته گردید.
حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله نگاهى نمود و اظهار داشت : بدانید که گناهان نیز به همین شکل زیاد و روى هم انباشته مى گردد، سپس آن حضرت به عنوان موعظه و نصیحت ، خطاب به حاضرین نمود و فرمود:
مواظب حرکات خویش باشید و حتّى از گناهان کوچک نیز خود را برهانید، (چون ذرّه ، ذرّه جمع گردد و انسان را روسیاه مى گرداند).
و سپس افزود: بدانید که تمام حرکات شما چه کوچک و چه بزرگ مورد توجّه خداوند متعال است و همه آن ها در نامه اعمال ثبت مى گردد، همان طورى که خداوند در قرآن حکیم فرموده است : ما تمامى اعمال و کارهاى شما را محاسبه خواهیم کرد.(6


نوشته شده در  سه شنبه 93/4/31ساعت  3:53 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

مسجد ساده پیامبرصلی الله علیه و آله با ده ستون از تنه درخت خرما همراه با اذان برده سیاهی به نام بلال دنیا را تکان داد ولی مسجد امروزمدینه با صدها پایه ازسنگ مرمر ومنازه های بسیاربلند هیچ کشوری را تکان نمی دهد.
دراینجا بد نیست نگاهی به وضع جهان دراین روزها بیفکنیم تا ببینیم روبه رشد هستیم یا سقوط و آیا راه نجاتی جز پناه بردن به راه خدا ورسول
   داریم؟

امروزبازی ها جدّی گرفته شده وجدّی ها بازی.
ابزارتامین پیشرفت کرده ولی امنیت عقب رفته است.
کتاب زیاد ولی حوصله مطالعه کم شده است.
مناره ها بلند، بلال ها کوتاه.
تجمّلات اصل ومعنویات فرع.
درآمدها زیاد،آسایش ها کم.
علم رشد کرده ولی عاطفه تنزل.
خدمات توسعه یافته ولی صفا وصمیمیت کم رنگ شده.
اظهارمحبت زیاد ولی روح محبت کم.
اتوبان ها وسیع شده، ولی نقطه نظرها باریک شده است.
مقام بالاتر،ارزش ها کم تر. تحصیلات بالاتر، احساسات کمتر
می آموزیم که چگونه درآمد اضافه کنیم،اما چگونه زندگی کردن را بلد نیستیم.
خانه ها بزرگتر، خانواده ها کوچکتر.
سالهای زندگی طولانی،حقیقت زندگی کمتر.
شعار بیشتر،عشق کمتر.تسهیلات بیشتر،وقت کمتر
دانش بیشتر،بینش کمتر.
در راه رفتن به کره ماه هستیم،اما ازرفتن به خانه همسایه غافلیم.
فضای خارج از زمین را فتح کرده ایم،اما از فضای داخل خانه غافلیم،
درآمد ها بالاتر رفته اخلاقیات پایین.
برکمیت افزوده ایم،از کیفیت کاسته شده.
قامت افراد بلند،فکرافراد کوتاه.
منفعت ها سرریز، دل بستگی ها سرازیر.
درآمدها چند برابر،جدایی ها چند برابر.
آسایش بیشتر،لبخند کمتر.
خانه ها زیبا،اما پایه ها سست.
                                                                                                     کتاب سیره پیامبراکرم(ص)محسن قرائتی

 


نوشته شده در  یکشنبه 91/8/7ساعت  1:14 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

فاطمه صغرا و مسأله حجاب
«از گرسنگی، تشنگی گله و شکایت نداشتند، بلکه از اینکه پرده حجاب از چهره پاکشان با بی‌شرمی برداشته شده است، گله می‌کردند. »علامه مجلسی در بحارالانوار، حادثه ای را از زبان فاطمه صغرا دختر امام حسین(ع) به این مضمون نقل می کند:«جلوی خیمه ایستاده بودم و بر بدن پدر و اصحابش که قطعه قطعه شده بودند و مانند گوشتهای قربانی بر زمین ریخته بودند و اسبها بر بدنهای آنان می تاختند، نظر می کردم و فکر می کردم که بنی امیه بعد از کشته شدن پدرم با ما چگونه رفتار می کنند؟ آیا ما را می کشند؟ اسیر می کنند؟ ... ناگهان مردی را دیدم بر اسبی سوار است و با ته نیزه، زنان را می راند و آنان به یکدیگر پناه می برند، و چادرها، مقنعه ها و ... آنها گرفته شده است و فریاد وا محمداه، وا علیاه، وا جداه، وا ابتاه و ... بلند است. قلبم فرو ریخت و بدنم به لرزه افتاد. از ترس او شروع کردم به این طرف و آن طرف به دنبال عمه ام ام کلثوم دویدن. در همین حال ناگهان دیدم که آن سوار به طرف من آمد. با سرعت تمام پا به فرار گذاشتم. فکر می کردم از دست او نجات می یابم.. دیدم به طرف من می آید. از خود بی خود شدم. ناگهان ته نیزه او به کتفم خورد. با صورت به زمین خوردم. مقنعه ام را کشید، پرّه گوشم را پاره کرد و گوشواره هایم را برد و خون بر گونه هایم جاری شد و آفتاب بر سرم می تابید. او به طرف خیمه ها برگشت و من بی هوش شدم. ناگهان عمه ام را دیدم که در کنار من قرار گرفته و گریه می کند و می گوید: بلند شو برویم ببینیم بر سر خواهران و برادر بیمارت چه آمده است! بلند شدم و گفتم: «یا عمتاه! هل من خرقة استربها رأسی عن اعین النظّار؟ فقالت: یا بنتاه و عمتکِ مثلکِ، فرأیتُ رأسها مکشوفة و متنها قد اسود من الضرب».(5)«ای عمه! آیا پارچه ای هست که سرم را از دید تماشاچیان با آن بپوشانم؟ فرمود: عزیزم عمه تو نیز همانند توست. نگاه کردم دیدم سرش برهنه است و دستش از کتک سیاه شده است. وقتی به خیمه برگشتیم دیدم خیمه و آنچه در آن بوده غارت شده و برادرم علی بن الحسین با صورت روی زمین افتاده و از شدت گرسنگی، تشنگی و مرض، طاقت نشستن ندارد. با مشاهده حال او، ما بر او می گریستیم و او بر حال ما می گریست.آری، فاطمه صغرا که تا آن لحظه گرسنه و تشنه بود و پس از شهادت امام حسین(ع) کسی به او و دیگر بازماندگان، آب و غذا نداد بلکه خیمه های آنان را آتش زدند و آنان با حالت تشنگی فرار می نمودند، برخی نیز زخمی شده بودند ولی با این حال فاطمه صغرا(س) با عمه اش شکوه از تشنگی و گرسنگی نکرد بلکه در اولین لحظه که به هوش آمد درخواست پارچه ای برای پوشش خود نمود.
منبع:
http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=4020&MagazineArticleID=22707


نوشته شده در  دوشنبه 90/9/28ساعت  2:14 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

بین خود و خدا!
خیلی وقت‌ها ما با خدا قهر هستیم. چرا خدا به او داد؟ چرا به من نداد؟ چرا بچه‌ام را شفا نداد؟ چرا در کنکور رد شدم؟ چرا اینجا مالم سود نکرد؟ چرا یخ زد؟  چرا گرمازده؟ چرا سرمازده؟ چرا کم آبی؟ یعنی گاهی با خدا گیر داریم. گیر با خدا را باید حساب کنیم، اول اینکه چرا گردن خدا می‌اندازیم؟ در قرآن یک آیه داریم که بلاها فلسفه دارد. می‌فرماید که:
1- قرآن می‌فرماید که «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَة» مصیبت‌هایی که بر شما می‌آید، «فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُم‏» (شوری/30) شما چرا می‌گویی خدا کمش گذاشت؟ نخیر! به تو دادیم، خمسش را ندادی، زکاتش را ندادی، به فقرا و به فامیل نرسیدی، به تو دادیم و اسراف کردی، ولخرجی کردی، از تو گرفتیم. شما اگر یک کسی یک چاقو از شما خواست، بعد چاقو را به او دادی و دیدی که به هر کسی می‌رسد، چاقو می‌کشد، خوب دیگر از او می‌گیری و دیگر به او نمی‌دهی. یعنی خود شما هم همینطور هستید. «فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُم‏» این یک مورد.
2- گاهی وقت‌ها خدا این تلخی‌ها را برای امتحان می‌گذارد. می‌خواهد امتحانت کند. می‌دهد، ‌امتحانت کند. ببنید بدمستی می‌کنیم، نمی‌کنیم. می‌گیرد، ببیند صبر می‌کنیم، نمی‌کنیم. قرآن می‌فرماید: «نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» (انبیاء/35) «نَبْلُوکُمْ» یعنی شما را آزمایش می‌کنیم. پس گاهی دلیلش گناه ما است. گاهی دلیلش آزمایش ما است.
3- گاهی می‌خواهد یک مقام بالاتری به ما بدهد، تحت فشارمان می‌گذارد. یک مثلی من از قبل داشتم. شاید شنیده باشید. در پادگان سه رقم سرباز را اذیت می‌کنند:
1- سربازی را که تخلف کرده است. دیر آمده است، خلاف قانون عمل کرده است، می‌گویند خیلی خوب چون خلاف قانون عمل کردی، باید این کار را بکنی.
2-یک سربازی را می‌خواهند رشدش بدهند، می‌برندش در بیابان، رزم شبانه و روزانه، برای اینکه می‌خواهند این را رشدش بدهند، یک کارهای سختی را به او واگذار می‌کنند، این جان بکند و رشد کند.
3- یک سربازی می‌آید پهلوی افسرش و می‌گوید هفته آینده خواهرم عروس می‌شود، می‌شود شما به من 5 روز مرخصی بدهی؟ 4 روز مرخصی بدهی؟ می‌گوید اگر هفته آینده 4 روز مرخصی می‌خواهی، پس این هفته باید دوبله کار بکنی! یعنی کار این هفته‌ات را دو برابر کن تا هفته دیگر من به تو مرخصی بدهم. یک کسی می‌آید و می‌گوید: خرجی‌ام کم است. رئیس اداره می‌گوید پس اضافه کار بایست. یک دو ساعت اضافه بایست و من یک چیزی اضافه به تو می‌دهم. پس ببینید سه رقم کار سخت داریم.
1-
کار سخت برای اینکه طرف چموش است.
2- کار سخت برای اینکه طرف را می‌خواهیم رشدش بدهیم.
 3- کار سخت برای اینکه یک چیزی اضافه می‌خواهیم به او بدهیم.
تمام اینها حدیث است.

 از این حدیث‌هایی است که هر ایرانی می‌فهمد. یعنی لازم نیست که آدم عربی بلد باشد. حدیث است. اگر می‌خواهید قدر امام را هم بدانید، ببینید امام چقدر حرف را در چند کلمه گفته است. «الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَب‏» بلاها برای آدم‌های چموش وسیله‌ی ادب است. سرباز خلاف کرده است ... «وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَان‏» بلاها برای مؤمنین امتحان است. «وَ لِلْأَوْلِیَاء ِ دَرَجَة» (بحارالأنوار/ج64/ص235) اولیاء‌ خدا را بالا می‌برد. خوب امام حسین چرا بلا کشید؟ زینب کبری چرا بلا کشید؟ امام حسین که ظالم نبود که بگوییم: «فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُم‏» «وَ لِلْأَوْلِیَاء ِ دَرَجَة» اولیاء را می‌خواهیم درجه‌شان را بالا ببریم، یک کار سختی روی دوششان می‌گذاریم، که اضافه‌کارشان بدهیم. «الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَوْلِیَاء دَرَجَة»‌ (بحارالأنوار/ج64/ص235) خوب همه‌ی ایرانی‌ها این را حفظ کنند. اگر روزی یک حدیث سه کلمه‌ای حفظ کنیم، سالی 365 حدیث می‌شود. بنابراین گاهی وقت‌ها ما با خدا حرف داریم. و لذا درباره‌ی خدا دائم گفته ‌است: «سبحانه» «سبحانه» «سبحانه» در نماز سبحان الله خیلی است. خم می‌شویم، سجده می‌رویم. ذکر سبحان الله زیاد است. برای اینکه مرتب می‌گوییم: چرا خدا چنین کرد؟ «سبحان الله» خدا منزه است.
گیر در خودت است. بچه‌ام در آب افتاد، سبحان الله سبحان الله! باید روی حوض نرده بگذاری! در دریا غرق شدم. سبحان الله سبحان الله. نباید آن وسط بروی! ناجی نیست نباید لخت شوی! تنگی سینه داری. سبحان الله. نباید سیگار بکشی! از خانم کتک خوردم. سبحان الله سبحان الله. نباید از اول در انتخاب فقط دنبال شکل و پول پدرش بودی! رفوزه شدم. سبحان الله. باید درس بخوانی! تصادف کردم. سبحان الله. خدا منزه است. باید مراعات قوانین رانندگی را بکنی!
اینکه مرتب می‌گوید سبحان الله یعنی گیرهای خودت را به گردن خدا نیانداز.
از سخنرانی حجه الاسلام قرائتی


نوشته شده در  یکشنبه 90/1/28ساعت  12:10 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام
دخترخانومهایی که امام حسین (علیه السلام) دوستتون داره
آقا پسرایی که امام حسین (علیه السلام) دوستتون داره
شمایی که دلتون میشکنه وقتی  محرم امام حسین (علیه السلام) میشه و خیلی ها
تو مراسم شرکت می کنین و امام حسین (علیه السلام) دوستتون داشته که دعوتتون کرده آخه این مراسم ها دعوتیه و خودتون هم خوب اینو می دونین« امام حسین (علیه السلام)  همه مونو دوست داره منتها بعضی اعمالمون رو
دوست نداره»
حقیقتا دو دو تا چارتا کنید
 بین رضایت و نارضایتی امام:
چهار انگشت فاصله است که مقنعه یا روسری مون جا به جا بشه و چند گرم فرق
وزن لباس با حجاب و بی حجاب است  اسلام از دختر و زن مسلمان میخواد گردی
صورت و دستش تا مچ بدون زینت باز باشه و بقیه پوشیده
تفاوتش چند لحظه صبره که زبانمون هرچه خواست نگوید و ببینه اگه امام حسین (علیه السلام) همین الان کنارش بود دوست داشت شیعه اش چطور حرف بزنه
به خودش بگه غیبت ، تحقیر ، بدبینی ، فحش ، در شان کسی که امامش دوستش داره نیست


سید بن‏طاووس نقل می‏کند که عمر بن‏سعد اسرای اهل بیت را به کوفه برد. هنگامی که نزدیک کوفه رسیدند، اهل کوفه برای تماشای اسرا اجتماع کردند. یکی از زنان کوفی که بر سطحی ایستاده و بر آنان مشرف بود، پرسید: مِنْ أیِّ الأساری اَنْتُنَّ؟¯ شماها از کدامین اسرا هستید؟
جواب دادند: نحن اساری آل محمد¯ ما اسرای آل محمد هستیم.
زن از سطح پایین آمد و هر چه چادر، مقنعه، روسری و پارچه‏ای که داشت جمع کرد و به آنان داد و آنان خود را پوشانیدند.¯(8)
سؤال مهم و قابل تأملی که در اینجا مطرح می‏شود این است که چرا اهل بیت با آنکه گرسنه بودند نان و خرما را قبول نکردند و حتی از دهان اطفالی که تکلیف هم ندارند، آنها را بیرون کشیدند و بر زمین انداختند ولی چادر و مقنعه‏ها را قبول کردند؟ آیا نمی‏خواهند بفهمانند که حجاب اهمیتش بسیار زیاد است و حتی می‏توان عطیّه‏ها، بخششها و یا حتی صدقه‏های دیگران را قبول کرد و با آن خود را از دید نامحرم حفظ کرد؟!
آیا اینها زنان ما را به رعایت حجاب در هر حال و هر موقعیت و با هر وسیله دعوت نمی‏کند؟!
پرواضح است که حجاب نشانه کرامت و ارجمندی زن مسلمان است و زنان عاشورایی و زینب‏گونه که پیامبران حریت و آزادگی و آیات عصمت و عفت بوده و هستند حفظ کرامت و شخصیت خود را بر همه چیز مقدم می‏دارند
http://hejab-e-fatemi.blogfa.com/post-33.aspx

 


نوشته شده در  جمعه 89/9/19ساعت  4:33 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

 نگاه به نامحرم حرام است. آقایان نگاه نکنید نگاهِ اول که افتاد طوری نیست دومی دیگر نگاه نکنید منتهی نگاه اولی که. . . آخر یک کسی نگاهش افتاد به دختری همینطور داشت نگاه می‌کرد(چشم هایش را باز نگه داشته بود) گفت می‌خواهم نگه اول باشد! !
نه بابا اینکه می‌گویند نگاه اول حلال است یعنی چشمت را پائین بیندازی و الا اولی که آدم طولش بدهد خوب این طول دادن است. 
 

0
الرَّحیم» که فوری پائین بیاید «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» نور/30 اگر نگاه نکنید دروازه نیمی از گناهان بسته می‌شود.

 آنوقت حدیث داریم اگر پسر و دختری نگاه کرد برای رضای خدا چشمش را پائین انداخت خداوند جبران می‌کند هم در دنیا همسر خوب به او می‌دهد می‌گوید این مزد آن نگاه نکردن هم در آخرت به او حورالعین می‌دهد می‌گوید مزد آن است هم در قیامت که همه چشم‌ها گریانند. چشمی که به حرام رسید نگاه نکرد آن گریه نخواهد کرد چون نگاه سهمی از سهام شیطان است نگاه تیری از تیرهای شیطان است.

گاهی از نگاها نگاه تحقیر است نگاه تهدید است. با نگاه کسی را نترسانید حدیث داریم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ نَظَرَ إِلَى مُؤْمِنٍ نَظْرَةً لِیُخِیفَهُ بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ»(کافی، ج‏2، ص‏368) اگر کسی مومنی را بترساند خداوند روز قیامت او را می‌ترساند گاهی آدم بوق می‌زند کسی بپرد بالا کیف می‌کند شما با نگاه چه خبره سیاه سیاه می‌روی. با نگاه قمزه نرویم با نگاه کسی را مسخره نکنیم.

نگاه عبرت، نگاه عبادت، نگاه مطالعه، نگاه درس گرفتن ارزش است. نگاه شهوت، نگاه غفلت، نگاه به پولدارها با بغض مسموم است.
از سخنرانی حجه الاسلام قرائتی


نوشته شده در  پنج شنبه 89/9/11ساعت  9:3 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام
...سیمای بدن صورت است.
سیمای مسلمان هم نماز است. 
روایت داریم. صورت دین شما نماز است. مسلمان بی‌نماز یعنی آدم بی‌صورت.دست و پا تابع سر هستند. چون مرکز فرماندهی است.
امیرالمومنین به استاندار می‌گوید:
حواست جمع باشد.
بدان!  همه‌ی اعمال تو تابع نمازت است.

 نماز مثل سوزن است. همه‌ی عبادات مثل نخ! اگر سوزن فرو رفت نخ هم فرو می رود. اگر سوزن ایستاد نخ هم می‌ایستد.
اگر نماز قبول شد، باقی کارها هم دنبال نماز قبول می‌شود. اگر نماز ایستاد، همه ی عبادت‌ها هم...
حالا یک کسی بگوید: آقا من همه‌ی خوبی‌ها را دارم. فقط نماز نمی‌خوانم. هیچی! خوبی‌هایش قبول نیست.
این مثل را احتمالاً از من شنیده باشید.
پلیس راه جلوی راننده را می‌گیرد می‌گوید: گواهینامه‌ی رانندگی! شما هر گواهینامه را به او بدهید، قبول نیست. بگویی: من پزشک هستم. مجتهد هستم. نمی‌دانم وکیل هستم. وزیر هستم. سفیر هستم. هر گواهینامه ای داشته باشی، دکتر هم... هرگواهینامه ای داشته باشی، می‌گوید: ببخشید من کار به اینها ندارم.من آنچه می‌خواهم اجازه بدهم تو بگذری گواهینامه‌ی رانندگی است. اگر گواهینامه‌ی رانندگی داشتی تو را رد می‌کنم. وگرنه متوقفت می‌کند هر رقم مدرکی هم در جیبت باشد اعتنا ندارد.
ادامه مطلب...

نوشته شده در  پنج شنبه 89/9/11ساعت  8:56 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


 حکما و فقها وقتى با یکدیگر مکاتبه مى نمودند، سه مطلب را ذکر مى نمودند و مطلب چهارمى همراه آن نبود: از امام صادق علیه السلام از پدرشان از پدرانشان از امیر مؤمنان صلوات الله علیهم روایت شده که ایشان فرمودند: 
 کسى که تمام مقصود او آخرت باشد، خداوند مقصود او را از دنیا کفایت فرماید؛ 
 و کسى که نهان خود را اصلاح نماید، خداوند آشکارِ او را اصلاح فرماید؛ 
 وهرکس آنچه را که بین او و خداوند است اصلاح نماید،خداوندآنچه را که بین او ومردم است اصلاح فرماید. 


نوشته شده در  جمعه 89/8/7ساعت  1:5 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

...حدیث داریم: اگر کسی با میل روزه بگیرد حتی اگر زمین را پر از طلا کنند اجرش داده نمی‌شود.
کسی با عشق روزه بگیرد ,آخر بعضی وقت‌ها می‌گویند کی شود ماه رمضان تمام شود، خوب شد ماه رمضان تمام شد. بعضی‌ها نه ,اصلاً عاشق ماه رمضان هستند.
امام سجاد(ع) یک دعایی دارد می‌گوید: ماه رمضان نیامده منتظرت بودم، نرفته دلتنگت شدم، ماه مهمانی است، و خدا خودش کارت فرستاده و شخصاً امضاء کرده.(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ) شما که با ما رابطه دارید ,تشریف بیاورید. پذیرایی شب قدر و دعای مستجاب، هماهنگی با فقرای گرسنه، تقویت عاطفه، تقویت تقوی، نقویت اراده، نزول قران. ...
 ...حضرت فرمود: چند تا عیب و خصلت و حالت است, که روزه را می‌شکند. غیبت کردن، سخن چینی، نگاه به شهوت کردن، قسم دروغ، اینها روزه را از اثر می‌اندازد. لامپ است اما آن نخ داخلش پاره می‌شود. اسکناس است اما آن نخ آن، آخر توی اسکناس‌ها یک نخ است که به اسکناس ارزش می‌دهد آن نخ نیست، ارزش ندارد. روزه هست ولی آن اثرش را از دست می‌دهد. زکات بدن روزه است... امام صادق(ع) فرمود: آدم روزه دار دو لحظه شادی دارد: یکی لحظه‌ای که می‌خواهد افطار کند و یکی لحظه‌ای که می‌خواهد از دنیا برود. لحظه‌ای که می‌خواهد افطار کند یک شادی دارد چون دستور خدا را عمل کرده مغز عبادت دعااست
 حدیث داریم: اگر کسی می‌خواهد دعایش مستجاب شود لقمه‌اش را حلال کند. حدیث داریم: اگر می‌خواهید دعایتان مستجاب شود به چهل مؤمن دعا کنیدآنجا هم که دعامستجاب نمی‌شود امام علیه السلام می‌فرمایند: بلا از جانت دور می‌شود. ممکن است بگویی: خدایا به من بده، اما مصلحت نباشد، می‌گوید حالا که دستش را آورد بالا. حدیث داریم خداوند می‌گوید این دستی که آمد بالا من این دست را محروم برنمی گردانم.
اگر صلاحش باشد همان را که می‌گوید بهش می‌دهم,
اگر ندهم مشابهش را می‌دهم و
 اگر صلاح نباشد دعا مستجاب شود، عوضش یک بلایی را از جانش دور می‌کنم.
چون از من چیزی خواسته...


نوشته شده در  جمعه 89/5/22ساعت  5:31 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام

یک بنده خدایی از مشهد اومده بود میگفت خدام حرم خیلی خیلی مهربان بودند: عزیزم جانم مامانم...

یکی از خدام به یکی از خانم ها گفت زیارت قبول.

زائر گفت کدام زیارت ؟ من که دستم نرسید.

خدام گفت: اینجوری نگو آقا آزرده میشه. و ادامه داد خانمی توی گلویش غده داشته و به زیارت آقا آمده و به شهرش رفته، وقتی بهش گفتند زیارت قبول گفته کدام زیارت، زیارتم قبول نیست (دستم به ضریح ) نرسیده ؛

آقا امام رضا علیه السلام به خواب زائرش میاد میگه نگو کدام زیارت

 شما از وقتی از منزل نیت زیارت کنید من می بینمتان

 وقتی در حرم سلام میدین می بینمتان

خدام گفت آقا گفته خداحافظی نکنید من غریبم میزبانی ام که دلم به مهمانم خوش می شه ( آقای خوبم ما دلمان به تو خوشه) بگید انشاالله بازم میایم


نوشته شده در  پنج شنبه 89/5/7ساعت  10:6 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فقط روزی یه دونه
بازی ها جدّی گرفته شده وجدّی ها بازی
از گرسنگی، تشنگی گله و شکایت نداشتند، بلکه از اینکه پرده حجاب از
رابطه من و خدا - سختی های زندگی
اگه امام الان کنارت بود
نگاه
حواست جمع باشد
آخر خوبی ها
اگر دعا کنم چه می شود
بر ضریحت ای امام مهربان
نظر امام خمینی (ره) درباره موسیقی
خانواده! خانواده! خانواده!
مَحَبَّةً مِنِّی‏
دو نوع آرامش در قرآن داریم یک آرامش مادی و آرامش معنوی
عین ا... الناظره
[همه عناوین(80)][عناوین آرشیوشده]