از امام صادق(ع) پرسیدند: حد و مرز اخلاق نیک، چیست؟
فرمود: آن است که: اخلاقت را نرم کنى، کلامت را پاکیزه سازى، و با چهرهاى باز و گشاده با برادران دینىات روبهرو شوى. (1) .
گشادهرویى، از بارزترین صفات رسول خدا(ص) بود که سهمىعمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگى آنان به شخص پیامبر اسلامداشت. خداوند در باره این خصلت مردمى رسول اکرم(ص)مىفرماید:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»; (2) .
به خاطر رحمت الهى بود که براى مردم نرم شدى و اگر تندخو وخشن و سختدل بودى، از دور تو پراکنده مىشدند.
در ادامه آیه مىفرماید: پس، از آنان درگذر، برایشان استغفار کن، ودر کار با آنان مشورت نما.
گویا که «عفو»، «استغفار» و «مشورت»، نمونههاى دیگرى از حسنخلق و رفتار مردمدارانه و جاذب است، چرا که نوعى اعتماد به مردم وبه حساب آوردن آنان است و چنین برخوردى، عامل جاذبه شخصمىگردد.
2- عفو و گذشت
کینهتوزى و لجاجت، ویژه روحهاى حقیر و همتهاى پایین است.برعکس، آنان که نظر بلند و روح بزرگ دارند، پوزشها را مىپذیرند، ازخطاهاى دیگران چشم مىپوشند و از حق شخصى خویشدرمىگذرند. بلندنظرى انسان، عامل محبت دلهاى دیگران است. براىخود انسان نیز نوعى لذت روحى دارد و گفتهاند: «در عفو، لذتى است کهدر انتقام نیست.».
عفو و گذشت و چشمپوشى و نادیده گرفتن لغزشهاى دیگران،دانههاى جلب محبت است و دیگران را خوشبین، وفادار و بامحبتنگاه مىدارد.
امام سجاد(ع) در دعاى بلند «مکارم الاخلاق»، از خداوند اینگونهمىطلبد:
«خداوندا!...
مرا ثابتقدم و استوار بدار، تا با ناخالصان و دغلها، خیرخواهانه برخوردکنم،
و هر کس از من دورى گزید، من به او نیکى کنم، و به کسى که مرا محروم کرده، بذل و عطا کنم، و با آن که با من قطع رابطه کرده، بپیوندم، و کسى را که غیبت مرا کرده است، به خوبى یاد کنم، توفیقم ده که نیکى را سپاسگزار باشم، و ... از بدى، چشم پوشم و درگذرم.» (3) .
اینها گوهرهاى تابناکى در شیوههاى معاشرت است. گفتن اینها درزبان، آسان است، اما عمل، بسیار سنگین است و جز از همتهاى والا وروحیههاى زیبا برنمىآید و باید توفیقش را از خدا طلبید.
3- بخشش و محبت
آدمیزاد، بنده احسان است. به هر کس نیکى کنى، او را رام و مطیعخویش مىسازى و به هر کس محبت و لطف کنى، قلعه دلش را فتحکردهاى. به قول سعدى:
بنده حلقه بگوش، ار ننوازى، برود.
لطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه بگوش.
این تعلیم حضرت رسول(ص) است که:
«اى مردم!
مىدانم که نمىتوانید با اموالتان همه مردم را راضى کنید، ولى با چهره باز وگشادهرویى و خوشاخلاقى، مىتوانید.» (4) .
و سخن مولایمان حضرت امیر(ع) چنین است:
«بالایثار یسترق الاحرار»; (5) .
آزادمردان، با ایثار، بنده و غلام مىشوند.
البته بنده و غلام خوبیها و کرامتهاى اخلاقى. این هم گام دیگرىدر جذب دلها و ایجاد الفتها و تحکیم رابطههاى عاطفى در جامعهبشرى است.
4- تواضع و خاکسارى
همچنان در پى بیان نمونههایى از روحیه «مردمدارى» هستیم.افتادگى و تواضع و فروتنى، یکى دیگر از این ویژگیهاست. چنین کسانمىتوانند مردم را دور شمع وجود خودشان جمع کنند، آنگونه کهپیامبر خدا بود و انجام مىداد. تکبر، پشت انسانها را خالى مىکند و زیرپا را هم!
مردم، از پیرامون افراد مغرور و متکبر و خودخواه، پراکندهمىشوند. برعکس آن، تواضع، مردم را به محبت و عنایت و حمایتمىکشاند.
امام على(ع) فرموده است:
سه چیز موجب محبت دیگران مىشود: «الدین و التواضع والسخاء»; (6) .
دیندارى، فروتنى و بخشندگى.
مغروران و خود بزرگ بینان، هرگز نمىتوانند با جمعى کار کنند وحمایت آنان را همواره همراه خود داشته باشند. اگر هم چند صباحىمردم در پى آنان باشند، به تدریج رهایشان مىکنند. مىگویى نه؟ بهاطراف و دوستانتبنگر، و به آنان که کارى در دستشان است دقت کن.ببین متکبران در میان مردم جا و محبوبیت دارند، یا متواضعان؟
5- حوصله و تحمل
«سعهصدر»، وسعتنظر و ظرفیت لازم داشتن، از نمونههاى دیگر«مردمدارى» است. گاهى افراد، بىحوصلهاند، از جایى و چیزى ناراحتىدارند، یا ضرر و آسیبى دیدهاند، یا تحت فشار و گرفتارىاند،توقعهایشان بالاست، عصبانى مىشوند، حرف تند مىزنند و ...
آن که صبور باشد و بردبار، مىتواند با مردم کنار آید،
آن که تحمل حرفها، تندیها و بداخلاقیها را در «مکتب صبر»، تمرینو تجربه کرده باشد، مىتواند در ارتباط با مردم، به خدمتخویش وحضور کریمانه در کنارشان ادامه دهد. خود تحمل و مقاومت، براىانسان، هوادار درست مىکند. از کوره در نرفتن، بردبارى نشان دادن،خشمگین نشدن، از آثار این «ظرفیت» است. کسى که از این ویژگىاخلاقى برخوردار باشد، از یارى و حمایت دیگران هم برخوردارخواهد بود. باز بشنویم از کلام امیرالمؤمنین(ع) که فرمود:
«بالحلم تکثر الانصار.» (7) . و نیز این کلام نورانى آن حضرت: «بالاحتمال و الحلم یکون لک الناس انصارا و اعوانا.» (8) .
که هر دو سخن، معناى مشابه دارد، یعنى: در سایه حلم و بردبارىو تحمل است که یاوران زیاد مىشوند و مردم، پشتیبان و حامى تومىگردند. این خصلت، بویژه براى کسانى که با مردم در تماس و ارتباطبیشترىاند و در معرض مراجعات، طرح سؤالها، نیازها، توقعات ومشکلاتند، ضرورىتر و از مهمترین صفات شایسته براى مسؤولاناست.
6- تفقد و رسیدگى
مردم، بویژه گرفتاران و دردمندان، نیازمند احوالپرسى، رسیدگى،سرکشى و در یک کلمه «تفقد»ند.
گاهى یک احوالپرسى و سلام، شادابى روح و نشاط زندگىفراوانى (براى هر دو طرف) پدید مىآورد.
گاهى نوشتن یک نامه یا تلفن کردن به یک آشنا و فامیل، محبتها وصفاهاى بسیارى ایجاد مىکند.
گاهى سر زدن به همسایه و عیادت یک بیمار و شرکت در یکمجلس ختم یا عروسى، مبدا بسیارى از دوستیهاى ماندگار مىشود.
دید و بازدیدهاى خانوادگى، دلها و زندگیها را به هم مربوطمىکند.
پرسیدن از گرفتاریها و مشکلات دیگران و تلاش در حل و رفعآنها، در دلها را به روى انسان مىگشاید.
پس چه باید کرد؟ روشن است: با مردم زیستن، با همسایهها وهمشهریها و همکاران و معاشران و همنوعان، جوش خوردن، انسگرفتن، در رنج و راحت دیگران شریک شدن، فاصلهها را با دیگرانکوتاه کردن، قطع رابطهها را به «آشتى» بدل کردن، اختلافها و کدورتها رازدودن و ... اینها همه «عمل صالح» است.
و خداوند چنین نیکوکاران را دوست مىدارد. تا توانى به جهان خدمت محتاجان کن. به دمى یا درمى یا قلمى یا قدمى.
«مردمدارى»، اخلاق زیبنده مسلمانى است که مىخواهد ازالگوهاى دینى و ارزشهاى مکتبى الهام بگیرد و «زندگى اسلامى» داشتهباشد. باید با «عمل»، دیگران را جذب کرد، نه با «حرف»! «گفتار بىعمل،چک بىمحل است». و مردمدارى، اخلاق انبیا و اولیاست ..
گله نداشتن
اما آنچه براى دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع» است. نتیجهاین روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسى از دوستان،بستگان، همسایگان و همکاران، سورى داد و ما جزو مدعوین نبودیم،چه جاى گلایه؟
زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیدهمىکند، هم نشانه کمظرفیتى و دونهمتى و حقارت نفس گله کنندهاست. مناعت طبع، گوهرى است که نباید آن را با سنگ «توقعهاى کوچک»شکست! اگر به مهمانى هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل وانتظارمان نبود، باز هم عیبجویى و شکوه، مناسب نیست; زیراگلایههاى بعدى، نه عیوب و کاستیهاى گذشته را اصلاح مىکند، نهچیزى عاید ما مىشود. تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگخویش را با این کار، نشان دادهایم.
ایثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همینجاهاست! پس همتبلند دار ... مبادا صفاى دوستى و خویشاوندى باچنین توقعهایى به کدورت مبدل شود. حیف است!
وقتى مىتوان با کلماتى و چهره و برخوردى خوش و دلپذیر،خاطرى را خرسند ساخت، چرا باید با گفتن کلماتى ناخوشایند واندوهآفرین، غم بر چهره دیگرى نشاند و او را به یاد روزهاى تلخشانداخت.
از حضرت صادق(ع):
«من اخذ من وجه اخیه المؤمن قذاة کتب الله له عشر حسنات»; (2) .
کسى که از چهره برادر دینىاش، رنج و اندوهى را بزداید، خداوندبه پاداش آن، ده «حسنه» در نامه اعمالش مىنویسد.
زیارت مؤمن
در یک جامعه ایمانى، همبستگى اهل ایمان ضرورى است. اینپیوند، در سایه دیدارها پدید مىآید و استحکام مىیابد. در روایات،بابى تحت عنوان «زیارة المؤمن» است که به اینگونه دیدارها تاکید دارد.امام صادق(ع) فرموده است:
«مازار مسلم اخاه المسلم فىالله ولله الا ناداه الله عز و جل: ایها الزائر طبت وطابت لک الجنة»; (3) .
هیچ مسلمانى برادر دینىاش را در راه خدا و براى خدا زیارتنمىکند، مگر آنکه خداى متعال به او ندا مىدهد: اى دیدارکننده!خوش به حالت، بهشتبراى تو سزاوار و گوارا باد!
در این دیدارها، دو رکن وجود دارد: دیدارکننده و دیدارشده (زائرو مزور). آنکه پیشقدم در زیارت مىشود، فضیلتبیشترى دارد وپاداشى افزونتر. این سخن پیامبر اکرم(ص) است که فرمود:
«الزائر اخاه المسلم اعظم اجرا من المزور»; (4) .
آنکه برادر مؤمن خود را دیدار مىکند، پاداشى بزرگتر از شخصدیدارشده دارد.
از رسول اکرم(ص) در حدیثاست : هرگاه پیامبر خدا یکى از مسلمانان را سه روز نمىدید، از حال اومىپرسید. در پاسخ سؤال پیامبر، اگر مىگفتند که غایب است (مثلا سفررفته) برایش دعا مىکرد. اگر حاضر بود، به دیدارش مىرفت و اگربیمار بود به عیادتش مىشتافت. (5) .
منبع: اخلاق معاشرت-جواد محدثی